جستجو
-
۱تصویر
نامه غلام حسین عامری به قمرالملوک عامری
نامه غلام حسین عامری سردار مجلل به همسرش قمرالملوک عامری درباره گلودرد و کسالت مخاطب که دلیل آن را خوردن سرکه و سیر میداند
-
۱تصویر
نامه غلام حسین عامری به قمرالملوک عامری
نامه غلام حسین عامری سردار مجلل به همسرش قمرالملوک عامری، شامل احوالپرسی و سفارش خوردن نمک
-
۱تصویر
نامه غلام حسین عامری به قمرالملوک عامری
نامه غلام حسین عامری سردار مجلل به همسرش قمرالملوک عامری، درباره دلتنگی، پیوستن به او در زریسف، و دریافت شیرینی که قمرالملوک فرستاده
-
۱تصویر
نامه
درباره وضعیت گوشت و روغن، جو، و ارزن و محصولات دیگر
-
۱تصویر
نامه غلام حسین عامری به قمرالملوک عامری
نامه غلام حسین عامری سردار مجلل به همسرش قمرالملوک عامری شامل احوالپرسی، توصیه به پرهیز و امساک، غرغره، خوردن روزانه یک نخود گنه گنه، و فرستادن ده تومان برای دکتر
-
۱تصویر
نامه غلام حسین عامری به قمرالملوک عامری
نامه غلام حسین عامری سردار مجلل به همسرش قمرالملوک عامری درباره دستورالعمل دوا و غذای دکتر برای گلو درد مخاطب، و درخواست رساندن خبر سلامتی خود از طریق حاجی زعفران یا ملا معصومه به اقبال
-
۱تصویر
نامه غلام حسین عامری به قمرالملوک عامری
نامه غلام حسین عامری سردار مجلل به همسرش قمرالملوک عامری، شامل ابراز دلتنگی، ماندن در کرمان به دلیل نامه آصف دفتر، فرستادن گوشواره، مهر اسم، بیست دانه پنج هزاری، نارنگی، و سیب یزدی برای مخاطب، سلام رساندن به حاجی بیبی و خانم، و درخواست از مخاطب برای آمدن به سرآسیاب
-
۱تصویر
نامه غلام حسین عامری به قمرالملوک عامری
نامه غلام حسین عامری سردار مجلل به همسرش قمرالملوک عامری و خبر دریافت شب کلاه، کبک و ماهی، و شراب
-
۲تصویر
نامه غلام حسین عامری به قمرالملوک عامری
نامه غلام حسین عامری سردار مجلل به همسرش قمرالملوک عامری، درباره برنامههای سفر خود، ناخوشی مخاطب و سفارش به خوردن ید، شیر خوردن روزانه خود، اشاره به کار بی بی ربابه و رساندن خبر آن به برادر وی آقا حسین، روضه دهه عاشورا، و دریافت باقلوا و مربا
-
۱تصویر
نامه غلام حسین عامری به قمرالملوک عامری
نامه غلام حسین عامری سردار مجلل به همسرش قمرالملوک عامری، درباره کمخوابی و دلتنگی برای مخاطب، سفارش به قفل کردن درب طویله، حمام، و راه بامها و نگهداشتن کلیدها پیش خود، توصیه به گرفتن برات در صورت تمام شدن پول، گزارش آمدن از ماهان و رفتن به هنک، و درباره گم کردن قوطی مقوای کوچک قشنگ هِل که در جیبش بوده